هيراد مامانهيراد مامان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره
آشنايي من و باباآشنايي من و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
پيوند من و باباپيوند من و بابا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

هيراد ميوه شيرين زندگيم

يك روز نه خيلي خوب

1394/12/17 12:21
نویسنده : مليحه
484 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عمرم،

امروز اصلا از اون روزهاي خوب نيست، (البته تا اين لحظه) صبح كه با سردردهاي ميگرني هميشگي بيدار شدم، از طرفي هم شما از ساعت 6 صبح بيدار شدي، بابا ايمان مي خواست صبح زود بره حمام دوش بگيره ساعت كوك كرده بود براي 6 صبح كه البته بيدار هم نشد به جاش شما بيدار شدي

اصلا دوست ندارم صبح ها بيدار باشي و شاهد رفتن ما باشي، وقتي مي بينم اين جوري بي قراري مي كني و گريه مي كني دلم به معناي واقعي تيكه تيكه مي شه، وقتي خاله ناهيد اومد سفت جسبيده بودي به من و نمي خواستي بري بغل خاله ناهيد، دلم مي خواست واقعاً به يك چشم به هم زدن همه چيز عوض مي شد و من مي موندم خونه پيش شما، ولي چه فايده، وقتي به زور رفتي بغل خاله ناهيد بند بند دل من هم با شما كنده شد. خيلي حس بديه هيرادم

دعا كن هر چه زودتر اين روزها تموم بشه و من براي هميشه بمونم كنارت و از لحظه لحظه با تو بودن لذت ببرم.

 

گاهي اداي رفتن در مي آوري!

فقط خودت مي داني كه چمدانت خاليست و

پايت ناي رفتن و دلت قصد كندن ندارد

اداي رفتن در مي آوري

بلكه دستي از آستين درآيد و

دو دستي بازويت را بچسبد و

چشمي اشك آلود زل بزند توي چشمانت و بگويد

بمان!

و تو چقدر به شنيدنش محتاجي.....

گاهي اداي رفتني ها را در مي آوري

بلكه به خودت ثابت كني كسي خواهان ماندنت هست هنوز و

واي از وقتي كه نباشد كسي....

با چمدان خالي و پاي بي اراده و دل جامانده

كجا مي شود رفت ؟؟؟؟

كجا .... ؟

 

پسندها (1)

نظرات (1)

biiitaaa
20 اسفند 94 22:43
مادر يعني : معرفت ، گذشت ، محبت . . .با وبلاگتون خيلي حال کردم بقول خودمونيا دمتون گرم واقعا وبلاگ محشري دارين اميدوارم هميشه شاد باشين و سلامت به سايت ماهم سري بزني شايد به دردتون بخوره يروزي [ممنون عزيزم، خيلي لطف داريد گلم ]